بیشترین عشق جهان را به سوی تو میآورم
از معبر فریادها و حماسه ها
چراکه هیچ چیز در کنارمن
از تو عظیم تر نبوده است
که قلبت چون پروانهای
ظریف و کوچک و عاشق است
ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خود غرهای
به خاطر عشقت!
ای صبور! ای پرستار!
ای مومن!
پیروزی تو میوهی حقیقت توست
رگبارها و برفها را
توفان و آفتاب
آتش بیز را
به تحمل صبرشکستی
باش تا میوه غرورت برسد
ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست،
پیروزی عشق نسیب تو باد!
نظرات شما عزیزان:
دلم میسوزد و کاری زدستم بر نمی اید
نشستم باده خوردم خون گریستم کنجی افتادم
تحمل میرود اما شب غـــــــــــــــــم سر نمی اید
چه سود از شرح این دیوانگیها بیقراریهـــا
تو مه بی مهری و حرف منت باور نمی اید
توانم گفت مستم میکنی با یک نگه اما
حبیبا درد هجرانت بگفتن در نمـــــی اید
منه بر گردن دل بیش از این طرق جفا کاری
که این دیوانه گر عاشق شود دیگر نمی اید
دلم در دوریت خون شد بیا و اشک چشمم ببین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافـــــــر نمی اید
موضوعات مرتبط: ، ،
برچسبها: